آرامش بـــــــرگ یا آرامش سنگ؟!
یادداشت هایی برای زندگی
دین و خانواده

جوانی کنار رودخانه ای خروشان نشسته بود و غمگین و افسرده به جریان آب نگاه می کرد.

حکیمی از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد، کنارش نشست.

مرد جوان وقتی حکیم را دید بی اختیار گفت: عجیب آشفته ام، زندگی ام به هم ریخته، به شدت نیازمند آرامش هستم اما نمی دانم این آرامش را از کجا بیابم؟

حکیم برگی را از روی زمین برداشت و به آب انداخت و گفت: به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آن می سپارد و با آن می رود.

سپس حکیم سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی اش داخل آب فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرارگرفت.

حکیم گفت: این سنگ را دیدی؟! به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق رودخانه قرار گیرد. حال، تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را؟

مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: اما برگ که آرام نیست.

او با هر افت و خیز آب بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست!

اما سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم.!.

حکیم لبخندی زد و گفت: پس چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری زندگی ات می نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.

حکیم این را گفت و بلند شد تا برود.

مرد جوان پرسید: شما اگر جای من بودید، آرامش سنگ را انتخاب می کردید یا آرامش برگ را؟

حکیم لبخندی زد و گفت: "من در تمام زندگی خودم را با اطمینان به خالق رودخانه هستی و به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد، پس از افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمی شوم... من آرامش برگ را می پسندم...!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





اسلایدر

دانلود فیلم